به دکتر شریعتی گفتند
گفتند استاد سیگار طول زندگی رو کوتاه میکنه ، دکتر در جواب گفتند من به عرض زندگی فکر میکنم
در دردها دوست را خبر نکردن ، خود نوعی عشق ورزیدن است!
( دکتر علی شریعتی )
بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست اگر بشکنه دیگه اعتراض نیست التماسه.
( دکتر علی شریعتی )
زخمی بر پهلویم هست روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب میخورم و همه گمان میکنند که من میرقصم.
( دکتر علی شریعتی )
::
در دشمنی دورنگی نیست ، کاش دوستانم هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند.
( دکتر علی شریعتی )
در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد ، آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست.
( دکتر علی شریعتی )
دیروز همسایه ام از گرسنگی مرد ، در عزایش گوسفندها سربریدند
( دکتر علی شریعتی )
از خداوند چیزی برایت میخواهم که جز خدا در باور هیچکس نگنجد!
( دکتر علی شریعتی )
برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم
می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.
( دکتر علی شریعتی )
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
( دکتر علی شریعتی )
چه افسانه زیبایی، زیباتر از واقعیت! راستی مگر هرگز کسی احساس نمی کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است مسلما بهار نخستین فصل، فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است.
هرگز خدا جهان و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است .مسلما اولین روز بهار، سبزه ها روئیدن آغاز کرده اند و رود ها رفتن و شکوفه ها سرزدن و جوانه ها شکفتن، یعنی نوروز .
نوروز تجدید خاطره بزرگی است ؛خاطره ی خویشاوندی انسان با طبیعت هر سال، این فرزند فراموشکار -که سرگرم کارهای مصنوعی ساخته های پیچیده خود - مادر خویش را از یاد می برد با یاد آوری های وسوسه آمیز نوروز ، به دامن وی باز می گردد و با او این باز گشت و تجدید دیدار را جشن می گیرد.
فرزند در دامن مادر ، خود را باز می یابد و مادر در کنار فرزند ،چهره اش از شادی می شکفد اشک شوق می بارد فریاد شادی می کشد جوان می شود حیات دوباره می گیرد با دیدار یوسفش بینا و بیدار می شود .
نوروز دست مردم را می گیرد و از زیر سقف ها، درهای بسته، فضاهای خفه ،لای دیوارهای بلند و نزدیک شهر ها وخانه ها، به دامن آزاد و بیکرانه ی طبیعت می کشاند.
گرم از بهار، روشن از آفتاب، لرزان از هیجان آفرینش و آفریدن، زیبا از هنر مندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از باران؛ بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، بران خورده پاک... .
پاینده باد ایران