برای جامعه، فضیلت و اخلاق از نان شب هم واجب تر است. اگر جامعه ای شکست اخلاقی بخورد با هیچ نیرویی نمی توان شکست را جبران نمود.((افلاطون))
بزرگترین جنایتی که شخص بتواند نسبت به شهر خود مرتکب شود، همانا ستم است.((افلاطون))
در یک شهر بهسامان، دادگری، بیشک وجود خواهد داشت.((افلاطون))
بزرگترین
سبب شر در یک شهر، آن چیزی است که سبب پراکندگی و پریشانی شهر میگردد و
بزرگترین سبب خیر، آن چیزی است که سبب سازواری و یکپارچگی شهر میشود.((افلاطون))
چیزی
که جدایی میآورد، همانا خودخواهی در شادی و اندوه است؛ به این چَم که
هرگاه برای شهر یا افراد، رویدادی رخ دهد، برخی دلخون و برخی دیگر، شادمان
شوند.((افلاطون))
شهری که زمامداران آن هیچ کوششی برای کسب مقام به خرج ندهند، به ناگزیر دارای حکومت درستکار و شایستهای خواهد بود.((افلاطون))
تا
زمانی که پایه و بنیان شهرهای ما این است که هست، اگر نفسی در آن رهایی
یابد و آنچنان شود که میباید بود، به جرأت میتوان گفت که این از بخشش
ویژهی الهی است که وی را پاس داشته است.((افلاطون))
رفتاری که شهرها با مردمان دانشمند میکنند، به اندازهای ناپسند است که هیچ کس در جهان، چنین رفتاری نمیبیند.((افلاطون))
به راستی همان عشق به تنهایی کافی است که موجد اتحاد و توانایی افراد جامعه باشد.((افلاطون))
کار
قانونگذار این نیست که بیشترین نیکبختی را برای طبقهی ویژهای از اهالی
شهر فراهم کند، بلکه این است که زندگانی شایستهای را برای همهی شهر فراهم
نماید.((افلاطون))
منتظر
درخواست نیاز از سوی حاجت مند مباش، بلکه شایسته است که پیش از درخواست،
کار او را انجام دهی و با همت خود نیازمندی او را برطرف کنی.((افلاطون))
کسانی که دارای اخلاق استبداد بوده و بر نفس و کشور خود مستبدانه حکومت میکنند، بهرهای جز بدبختی و نکبت ندارند.((افلاطون))
گسترش شهر، تا زمانی که یکپارچگی آن را به خطر نیندازد، مجاز است.((افلاطون))