دلت دریاست میدانم
پر از احساس بارانی و این زیباست میدانم
در این ایام نورانی دعایم کن
که قلبت چشمه جوشان خوبیهاست میدانم
جدا که شدیم هر دو به یک احساس رسیدیم !
تو به فراغت ، من به فراقت یک حرف تفاوت که مهم نیست . . .
دلم احساس غم دارد / در این انبوه ویرانی
کمی تا قسمتی ابری / و شاید باز بارانی . . .
در زندگی به کسی اعتماد کن که بهش ایمان داری ، نه احساس !
دلم که گرفته ساز میزنم گاهی برای دلم ، زیر آواز میزنم . . .
دلم که میگیرد نام تو را داد میزنم . . .
دلم که میگیرد گاهی فقط آرام طعنه به احساس میزنم . . .
حالا دلم گرفته . . .
سکوت میکنم احساسم را هیچکس محرم نیست !
هیچکس ، حتی بهترین کسم . . .
به گمانم یادت پنجره ی احساسم را، میکوبد . . .
زیرا که در دلم هوای دلتنگی بر پاست . . .
احساسم را نمی فروشم ؛ حتی به بالاترین بها . . . !
ولی آنگونه که بخواهم خرج میکنم !
برای آنهایی که لایق هستند . . .
و اینک باران برلبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش میدهد تا شاید از لحظه های دلتنگی عبور کنم . . .
کودک درونم ، هرچند بازیگوش باشد ؛ با احساس کسی بازی نمی کند . . .
احساس من قیمتی داشت که تو برای پرداخت آن فقیر بودی .
آنقدر هوای حوصله ام سرد است ، که انگشتان احساسم سِر شده است .
خدا جان ، دیگر توان خواستن ندارم ؛ امشب تو دعا کن
لعنت به بعضی آهنگا
به بعضی خیابونا
به بعضی حرفا
لعنتیا تو چند ثانیه...
آدمو میبرن به روزایی که
واسه از بین بردنشون توی ذهنت
یه عمر ویرون شدی...
![]() |
![]() |
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
.
و شکیبا می کرد
کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد
یا نمی داد به تو این همه زیبایی را
یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد